قاسم میگف چرا پست نمیذارم :)

این گیر دادناش برای پست نوشتن باعث میشه انگیزم برای نوشتن بیشتر شه!

خوابگا درست شد! بازم پیش بچه هام!و بچه ها سال اخرشونه! و میرن!

مهرزاد به شدت داره تی پی او میزنه واسه تافل!و میخواد بره سمت اروپا!داشتم با تمام وجود تقلا میکردم اون سمتی نره!نمیدونم یه لحظه به این فکر کردم که داره میره بغضم گرف اصن!

شایان که هم جی ار ای شو داده هم تافلشو و رفتنیه! ولی خوبیه شایان اینه که سمت کانادا امریکاس!و اونقدرا دیدنش محال مطلق‌نیست!تابستونی چیزی.میشه دیدش!

ارمینم که سی ویش رو دیروز نشون داد و چقد خوب بود :) جی ار ایشم که ترده! :) اونم داره میره!

ام اس هم جی ار ای و تافلشو داده!دانشگاهاشم پیدا کرده!اونم داره میره!

بهار تا اخر امسال دفاع میکنه!بعدشم شوهر :)

همه دارن میرن!

چقد سال بعد سال مزخرفی میشه!کلی از دوستام نیستن باز!

نمیدونم شایدم عادی شه!

ولی بهش فکر میکنم حتی اینکه سهیل نیست دیگه هم اذیتم میکنه!

و سال بعد سال  تنهایی عجیبیه!البته شایدم بد نباشه!اونجوری منم میخونم ک برم

سال بعد و دانشکده ی خالی

از حال بد تا حال خوب :)

اگر دانشجوی ترم یک بودم

سال ,هم ,جی ,میشه ,ار ,میره ,سال بعد ,جی ار ,داره میره ,هم جی ,ار ای

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

رنگ زندگی ثبت شرکت و ثبت برند و علامت تجاری هانا ثبت مجتمع فرهنگی تبلیغی نور الائمه بروجرد نوشته های یک عاشقِ مغرور 1 ســــــرای دانش robika سحر نزدیک است... مدرسه شاد، دانش آموزان شاداب ثبت ایده های ناب من