پنگوئن خانم :)



قاسم میگف چرا پست نمیذارم :)

این گیر دادناش برای پست نوشتن باعث میشه انگیزم برای نوشتن بیشتر شه!

خوابگا درست شد! بازم پیش بچه هام!و بچه ها سال اخرشونه! و میرن!

مهرزاد به شدت داره تی پی او میزنه واسه تافل!و میخواد بره سمت اروپا!داشتم با تمام وجود تقلا میکردم اون سمتی نره!نمیدونم یه لحظه به این فکر کردم که داره میره بغضم گرف اصن!

شایان که هم جی ار ای شو داده هم تافلشو و رفتنیه! ولی خوبیه شایان اینه که سمت کانادا امریکاس!و اونقدرا دیدنش محال مطلق‌نیست!تابستونی چیزی.میشه دیدش!

ارمینم که سی ویش رو دیروز نشون داد و چقد خوب بود :) جی ار ایشم که ترده! :) اونم داره میره!

ام اس هم جی ار ای و تافلشو داده!دانشگاهاشم پیدا کرده!اونم داره میره!

بهار تا اخر امسال دفاع میکنه!بعدشم شوهر :)

همه دارن میرن!

چقد سال بعد سال مزخرفی میشه!کلی از دوستام نیستن باز!

نمیدونم شایدم عادی شه!

ولی بهش فکر میکنم حتی اینکه سهیل نیست دیگه هم اذیتم میکنه!

و سال بعد سال  تنهایی عجیبیه!البته شایدم بد نباشه!اونجوری منم میخونم ک برم


دو روزی هست دانشگاه نرفتم

دیروز سر کلاس ازمایشگاه حالم بد شد و کار به بیمارستان کشید!

امروزم که صبح اومدم پاشم برم دانشگاه دم دسشویی افتادم زمین و گلاب به روتون کلی بالا اوردم.

اومدم بخوابم به قدری حالم بد بود که نمیتونستم بخوابم حتی

پا میشدمم سرم گیج میرفت

در نهایت زنگ زدم سحر اومد پیشم

بعد از اونم زهرا و زهرا و فاطمه :)

من حالم خوب شد!در واقع مشکل اساسی از این بود که نمیتونستم غذا بخورم!همین باعث شده بود حالم بد شه!

بعد .

با بچه ها ناهار خوردیم و کلی تو سرو کله هم زدیم و سوال حل کردییم و.

خیلی بهم خوش‌گذشت!

صبی یهو زنگ در زده شد و پشتش میلاد با سه پاکت ابمیوه بزرگ هلو پشت در بود!

انقد بچم شعور داره تو اوج شلوغیش منو یادش نرفته بود!

دوستای عجیبی دارم :)‌ادمای دوست داشتنی هستن به شدت!

ارشیا هم دیروز بهم پیام داد هم امروز

مهران دیروز حالمو پرسید

اریا بهم زنگ زد وقتی دید دارم میرم!

میخوام بگم دوستای خوبی دارم!ادمای دوست داشتنین.

ادمایی که هر کدوم یه دنیای عجیب دارن!

حالم کنار این ادما خوبه. :)

از اینا که بگذریم.

پاییز قشنگیه! هوا به شدت دلبری میکنه!

حال گلدونام بهتر شده!دوباره تو خونه گل خریدمو همه گلدونامو اب کردم و گل گذاشتم

ولی حس میکنم این خونه قابلیت بیشتر از اینا سبز شدنو داره :)

به شدت دلم واسه جمع بچه های ردلاین تنگ شده!

به شدت درس و کار دارم و زمان نمیاسته برام!

ولی همه چی خوبه!همه چی

و باز باید بگم شکر!شکر!شکر!


یه تیکه بنر گذاشتن تو دانشگاه بالاش نوشتن: "اگر دانشجوی ترم یک بودم"

داشتم فکر میکردم که خب من اگه دانشجوی ترم یک بودم چیکار میکردم!

راستش تازگیا دارم فکر میکنم که منم اشتباه کردم یه جاهایی!قبلنا میگفتم درسته اشتباه بوده ولی تجربه شده!و از این داستانا!

الان دارم فکر میکنم نه واقعا اشتباه بوده و پشیمونم!و اگر برگردم به قبل ، به اون موقع که ترم یک بودم ، شروع میکنم معاشرت بیشتر با ادم ها ولی باهاشون همون اول راه دوست نمیشم!دوست پسرمو از دانشگاه انتخاب نمیکنم!و ترم یک هم با کسی دوست نمیشم!اول راه میافتم دنبال شناختن خودمو اینکه میخوام چه جهت گیری پیدا کنم و اصلا من کیم؟!

اگه برگردم به ترم یک ، جو زده نمیشم که فک کنم درسا اسونه و خب دیگه تو دانشگاه خوب قبول شدی و شاخی!

اگه برگردم ترم یک سعی میکنم اروم تر باشم!کمتر هیجانی شم!

برگردم ترم یک مراقب ترم دوم هم میشم!که مشروط نشم!

اگه برگردم ترم یک به این فکر میکنم که کی یا چی به چی یا به کی الویت داره!

اگه برگردم ترم یک از همون شروع دانشگاه دنبال کار میگردم!

اگه‌برگردم ترم یک از همون اول شروع میکنم زبان خوندن قوی!

اگه برگردم ترم یک به جای دعوا سر چیزای کوچولو با مامانم سر چیزای بزرگ دعوا میکنم!!!و اون اعصاب خوردیای ریزو از زندگیم پاک میکنم!

اگه برگردم ترم یک یهو خودمو تنها نمیکنم میذارم اسه اسه!

اگه برگردم ترم یک سعی میکنم بیستر با ادمایی مثل شاهین و میلاد یا حتی سحر وقت بگذرونم!

(یه دوره هست ادما پوست میندازن!بر‌ا همین به یه گوشه ای پناه میبرن تا پوستشون بریزه.)


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

حامی medicine شومورته گروه فلز فشن استایل بیت خور - Beatkhor برترین مقالات سوییپر|سوییپر سرنشین دار|سوییپر دستی|سوییپر خیابانی کارشناسی سنجش وپایگاه اطلاعاتی آموزش وپرورش ناحیه یک همدان تحلیل سیاسی اقتصادی